قلمرو زبانی : 1) خیره : با سرگشتگی؛ با حیرت، با شگفتی
شیفته : مجذوب
2) روشن و پرفروغ – فرنگی مآبی – افسار گسیخته – هپل و هپو – لحظه عجیب و عظیم – زادالمعاد و کتاب دعا – قیافه یغورم – لهجه غلیظ شیرازی – صدای مهیب خنده
3) 1- نمی دانید چه لذتی («ی» ناشناس) یافتم.
2- از میان تاریکی های (نشانه جمع) حافظه ام.
3- واکس کفش (مضاف الیه)
4- نیمکت ردیف اول (صفت شمارشی)
5- مردان متمدن (صفت بیانی)
قلمرو ادبی : 1) افسار گسیخته بودن (گستاخ و وحشی بودن)
بور شدن (خجلت زده شدن)
2) طنز بودن ، صمیمیت نویسنده
3) زاویه دید: اول شخص (من)
شخصیت اصلی: راوی رسول پرویزی
نقطه اوج: وقتی راوی عینک را در کلاس به چشم گذاشت و معلم دید به او پرخاش کرد.
قلمرو فکری : 1) شلوار پاچه تنگ، کراوات، عینک
2) آنها کمکی به یافتن مشکل او نکردند و در عدم اعتماد به نفس او مقصر بودند بلکه اعتماد به نفس او را خراب کردند.3) انسانی که اعتماد به نفس نداشته باشد نمی توانید به اهداف خود برسد